دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن: بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران. فردوسی. ، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن: خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران. سوزنی
دشوار کردن. سخت کردن. مشکل کردن: بدان ره که گفت اوسپه را بران مکن بر سپه کار رفتن گران. فردوسی. ، سنگین کردن. ثقیل کردن. وزین کردن: خون ریز این (خزان) قنینۀ می را گران کند خون ریز آن ترازوی طاعت کند گران. سوزنی
در تداول خانگی، گرهی سخت با درد کم یا بسیار که در زیر بغل یا کش ران و امثال آن پیدا شود به علت مرضی که در جای دیگر بدن است مانند آماس کش بعلت سوزاک. آماس که بر یکی از دو جانب گلو یا بیغوله های ران و زیر بغل و مانند آن پیدا آید و در درون ریم باشد. سخت شدن ماده ای در درون تن چنانکه در زیر گلو پشت گوش یا جای دیگر
در تداول خانگی، گرهی سخت با درد کم یا بسیار که در زیر بغل یا کش ران و امثال آن پیدا شود به علت مرضی که در جای دیگر بدن است مانند آماس کش بعلت سوزاک. آماس که بر یکی از دو جانب گلو یا بیغوله های ران و زیر بغل و مانند آن پیدا آید و در درون ریم باشد. سخت شدن ماده ای در درون تن چنانکه در زیر گلو پشت گوش یا جای دیگر
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت
سنگین کردن ثقیل کردن، دشوار کردن مشکل کردن، یا گران کردن رکاب. رکاب کشیدن تند راندن مرکب: بر وفق امتثال اشارت رکاب مسارعت گران کرد و عنان مسابقت سبک، تاختن حمله آوردن، سوار شدن، یا گران کردن سر. تکبر ورزیدن، ترشرویی کردن عتاب کردن: خداوند خرمن زیان میکند که بر خوشه چین سر گران میکند. (سعدی) یا گران کردن عنان. دهنه مرکوب را کشیدن: سبک تیغ را بر کشید از نیام عنان را گران کرد و بر گفت نام. یا گران کردن نرخ. بالا بردن قیمت